آموکار

آموکار روشی جهت ثبت ایده های نو برای شکوفا شدن توسط هر کس که بتواند

آموکار

آموکار روشی جهت ثبت ایده های نو برای شکوفا شدن توسط هر کس که بتواند

طبقه بندی موضوعی

۱ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «فضا» ثبت شده است

  • ۱
  • ۰

به نام خدا

علیّت فراگیر

(جهان سریال)

 

این حقیر نظریه "علیت فراگیر" را به شکل زیر ارائه می نمایم:

 خلاصه:

طبق این نظریه در هر لحظه از زمان فقط و فقط یک حادثه ساده رخ می دهد و حوادث موازی مفهومی ندارد. رخداد پیاپی حوادث را اصطلاحا علیت می خوانیم. مفهوم زمان درک ما از رخداد این رشته یا زنجیره حوادث یکی پس از دیگری است. حوادث مانند دانه های تسبیح و یا خطوط تک فرمان یک برنامه رایانه ای به هم مربوطند. نور و همه ذرات و فضا همه محصولات پیمایش این زنجیره هستند. از شاخص های مهم این تئوری، توجه عمیق به مفهوم سرعت نمونه برداری ناظر و نسبیت در زمان است.


اصول موضوعه نظریه:

1- همه جهان بر پایه زنجیره ه ای از حوادث خلق شده و می شود.

2- در هر لحظه از زمان قابل تصور (کوچک ترین واحد زمانی که می توان آن را تصور نمود) تنها یک حادثه یا پدیده بنیادی رخ می دهد.

 

فروع موضوعه نظریه:

1- جهان ما محدود است و دارای حد و مرز در ابعاد و همچنین حداقل و حداکثر فرکانس تواتر در همه چیز از جمله نور یا امواج الکترومغناطیس است.

2- امکان انجام همه کارها بصورت رشته ای (سریال) همیشه وجود دارد و مفهوم موازی بودن پدیده ها بطور کلی نسبی است. توازی در مشاهده پدیده ها به سرعت نمونه برداری ناظر بستگی دارد و هرچه این سرعت افزایش یابد پدیده ها رشته ای تر مشاهده می شوند.

 

توضیح نظریه:

بر اساس این نظریه در هر لحظه قابل تصور که در حقیقت کوتاه ترین واحد زمانی قابل اندازه گیری در این جهان است فقط و فقط یک پدیده بنیادی رخ می دهد و منظور از پدیده بنیادی ساده ترین و کوچکترین تغییر قابل تصویر مانند جابجایی یا تغیر در کوچکترین و ساده ترین ذره تشکیل دهنده جهان است. در این نظریه همه فضا و زمان در یک نقطه مشترک تعریف می شوند و ماده بخشی از فضا محسوب می شود. تا حدی به نظریه اتر فراگیر شبیه است اما دیدگاهی فراتر از آن ارائه می کند. در نظره علیت فراگیر چیزی به نام باد اتری بی معنا خواهد بود و لذا نتیجه آزمایش مایکلسون و مورلی کاملا قابل تایید است.

 

بر اساس این نظربه زمان مفهومی ثانویه از حس ما در مورد زنجیره علت و معلول است و کاملا به میزان سرعت نمونه برداری حواس ما وابسته است. از آنجاییکه هر گونه درک ما از این جهان از طریق حواس ما محقق می شود لذا سرعت نمونه برداری حواس ما بسیار مهم است. این موضوع در ارائه نظریه های نسبیت خاص و عام مد نظر قرار نگرفت و به همین دلیل نگاه نسبی ناظران در دستگاه های مرجع مختلف بسیار ابتدایی و ناقص بر رسی شده است. در حقیقت ناپیوستگی در جهان ما یک اصل باید تلقی شود.

 

برخی نتایج جالب این نظریه:

- طبق این نظریه سرعت نور حداکثر سرعت انتقال اطلاعات در این جهان نیست و سرعتهای بسیار بالاتر هم وجود دارند (این موضوع بدون خدشه وارد کردن به نظریه های نسبیت و نتیجه آزمایش مایکلسون-مورلی بدست می آید!)
- جهان ما تماما بصورت سریال قابل تحلیل است و کل جهان به رشته ای قانونمند از اعداد دودویی (باینری) قابل نگاشت است.
- جهان ما دارای ابتدا و انتها است.
- امواج کیهانی، جرم، جاذبه و میدان مغناطیسی، انرژی، زمان و فضا همگی توجیه و توضیح داده می شوند.

لازم به ذکر است هنوز فرصت نوشتن و بسط نتایج را پیدا نکرده ام ولی در صورت ابراز علاقه دوستان زمان بیشتری را برای اینکار خواهم گذاشت.


برخی سوالات راهبردی نظریه:

- قطر لحظه حال چقدر است؟

- آیا همزمانی واقعا وجود دارد؟

- سرعت نمونه برداری ناظر و یا ابزار آزمایشگاهی ناظر چه اثری بر نظریه پردازی او در مورد جهان اطراف وی می گذارد؟

- مفهوم حافظه در خلقت جهان چیست؟ آیا حافظه سنت الهی در خلقت است؟

- حداقل فرکانس و حداکثر فرکانس موجود در جهان ما چقدر است؟ (مطمئنا فرکانس صفر و بینهایت نداریم)

- آیا این ادعا که جهان دارای یک ابتدا و یک انتهای معلوم و محدود است قابل اثبات است؟

- آیا می توان اثبات کرد دستگاه مرجع جهانی در حوضه های زمان و مکان وجود دارد اما بشر به علت پایین بودن سرعت نمونه برداری تجهیزات و محدود دانستن خود به سرعت نور از کشف آن باز مانده است؟

- جهان پیش از لحظه معروف "بیگ بنگ" چگونه بوده است؟ اگر فضا نبوده پس چه بوده است؟ حداقل زمان وجود داشته چون بدون زمان لحظه "بیگ بیگ" امکان وجود پیدا نمی کند.

-آیا می توان ادعا کرد کل برنامه جهان مثل یک برنامه رایانه ای در کتابی تدوین شده و اکنون با سرعتی فوق تصور دستورات (که هر یک خود یک حادثه بنیادی است) یکی پس از دیگری در حال اجرا است؟

- بشر امروزی در انتقال اطلاعات و رایانه همواره بسوی طراحی بر مبنای 2 وضعیت یا باینری روی آورده و همه اعمال را سریال (پیاپی) انجام می دهد. در حالیکه میتوانست مبناهای بالاتر از 2 را بفهمد و پورت پارالل را هم اختراع کرده بود اما امروزه متوجه می شویم که برای ساخت همه چیز می توان فقط به مبنای 2 و انجام امور (تغییر وضع بیت ها) بصورت سریال تکیه کرد و البته پورت پارالل منسوخ شد! آیا ممکن است ریشه این مسئله را به ساختار خلقت این جهان بر همین پایه مربوط دانست؟

 

تاریخچه و سیر تکاملی این نظریه در اندیشه های نویسنده:

از حدود بیست و هفت سال پیش موقعی که در دبیرستان با موضوع و جزئیات نسبیت خاص و عام آشنا شدم همواره ذهنم درگیر این مسئله بود که آیا واقعا از سرعت نور سریع تر نداریم و آیا نظریه نسبیت کامل است یا در جایی از آن نقصی وجود دارد. بارها وبارها فرمول های لورنتس و روابط اولیه جهت رسیدن به E=MC2 را مرور می کردم اما چیزی دستگیرم نمی شد. در مورد نظریه "اتر" و نحوه رد آن توسط آزمایش مایکلسون-مورلی خیلی فکر می کردم. به نوعی نظریه اتر برایم قابل قبول تر بود اما نتیجه آزمایش هم غیر قابل انکار. برای همین سعی کردم یک نظریه بینابینی را تحت نام نظریه "اتر اصلاح شده" تبین کنم. در این نظریه نگاه خود به اتر را بنحوی تغییر دادم تا نه با مسئله باد اتری روبرو شوم و نه عبور نور و میدان مغناطیسی از خلا را بی توجیه بگذارم. اما در حقیقت این نظریه بنوعی مشابه خود نسبیت عام بود با این تفاوت که ما ترجیح داده بودیم بجای کلمه "فضا" از کلمه "اتر" استفاده کنیم. البته تا حدودی این موضوع در دهه 1940 هم توسط سایر اتریستها مورد توجه قرار گرفته بود.

 

سالها طبق نظریه خودم ذراتی مثل الکترون و پروتون را بصورت فشردگی (تراکم) و بازشدگی (عدم تراکم) در شبکه ای یک دست و الاستیک از ذرات بسیار کوچکتر از الکترون بنام اتر اصلاح شده تصور می نمودم و حرکت یک الکترون را در واقع سر خوردن یک بازشدگی شبکه اتر اصلاح شده در یک جهت فرض می نمودم. نور را هم ایجاد و انتقال یک موج در همین شبکه می دانستم. بنابر این نور از یک طرف خواص موجی داشت اما چون همه ذرات شناخته شده تا کنون را متشکل از تراکم و عدم تراکم ذرات بسیار ریز تر داخل شبکه اتری می دانستم لذا خواص ذره ای نور هم توجیه می شد. انرژی را هم به همان تراکم و عدم تراکم در شبکه تلقی می کردم. بنابر این جرم مادی چیزی نبود جز مقدار ذرات شبکه اتری که در تراکم و یا عدم تراکم نقش داشتند. البته ارتباط آن با E=MC2 را سعی نکردم فرموله کنم اما فکر می کردم که امکان وجود دارد.

مطالب مرتبط و مراجع:

 

- نظریه حال بی نهایت نازک Infinite Thin Present Time Theory

- تفسیر علمی حدیث معراج پیامبر اسلام(ص) از دیدگاه نِسبیّت زمان، توسّط اینشتین



 

توجه: این مطلب هنوز در حال تکمیل است اما خواهشمندم مرا از نظرات خود محروم نفرمایید.